ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

یا کریمها ی تنبل

 "تو دستم را بگیر
خودم برخواهم خاست،
دارد چشمهایم به روشنایی عادت می‌کنند!
یک‌وقتی به تاریکی بَد نگویی،
من یکی ... مسافرِ این راه نبوده‌ام.
.......

آدم یک جایی بالاخره: تَرَق!"

نظرات 5 + ارسال نظر
سعید یوسفی پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 22:30

سلام و خسته نباشید مثل اینکه قرار بود سوالاته مربوت به موساحبه ب ابی را برای شما بفرستیم شما که از دس اندر کارانه این برنامه بودین لا اقل آدرس درست سایت رو برای کسانی که دعوت شده بودند میفرستادین تا بضی ها مثل من از مصاحبه جا نیوف تند

سعید یوسفی پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 22:32

سلام و خسته نباشید مثل اینکه قرار بود سوالاته مربوط به موصاحبه با ابی را برای شما بفرستیم شما که از دساندر کارانه این برنامه بودین لا اقل آدرس درست سایت رو برای کسانی که دعوت شده بودند میفرستادین تا بضی ها مثل من از مصاحبه جا نیوف تند

سیمیاگر جمعه 30 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:25 http://simiagar.blogsky.com

سابولا...!!( همان سلام قدیم) بابا اینجا چقدر تغییر کرده اول فکر کردم عوضی اومدم مبارکه ... از شعر به اندازه ی یابو نمی فهمم پس بهتر دهنم رو ببندم و .... خوش باشی

ندا جمعه 30 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:23 http://nena.blogfa.com/

حسودیم شد....اون کلاغه رو دوست دارم...خیلی دوست دارم....تازه تو ۲۷ سالته....بازم اون کلاغه رو دوستش دارم

ندا جمعه 30 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:25 http://nena.blogfa.com/

نه تنها مسافر نبودی بلکه منتظر هم نبودی که کسی از این راه باز آید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد