" ای کاش حالا
همه همین جا بودند
دور هم می نشستیم،می گفتیم، می خندیدیم
و اگر کسی هم مست می کرد ،به ما چه مربوط
باز هم می خندیدیم
زندگی کیف خاصی داشت"
این زیاد ساده نیست،این که رفیقت، اونی که باهاش به زمین و زمان خندیدی ، دختر بازی های یواشکی داشتین فراوون، اونی که باهاش یه شبه درآمد یه هفته تون رو به باد دادین ، یه جورایی رام وخام و کر و خر هم بودین ، ببینی که می خواد بپره به ۵۰۰۰ کیلومتر دورتر ...و۵۰۰۰ کیلومتر یعنی خیلی دور ...خیلی.
خوب ننوشتی!!!!
سلام
من هم دیشب شنیدم. خاطره های اتاقمون یادته؟
پیشامدهای خوب همیشه فقط میشن خاطره. ولی تلخی ها و جدایی ها بدنه زندگی رو می سازن.
البته این تجربه منه.
ااااا! کی کجا می خواد بره؟