ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

وقایع اتمیه

 

" ااین روزنامه شریفه ماهی یکبار به طبع می رسد ، قیمت نسخه یکقران "

 نمره ی یکم

 

این ایام و ایام ماضیه آنچه باعث تکدر خاطرمان شده است ، امور مربوط به قائله " انرجی اتمه" است. دول متحده فرنگ سخت به نکوهش و تعرض ما کمربسته اند که این باعث خلجان خاطرمان گردیده است.

" سر جرج بوش " امریکی بالغرض با دنائت سیری ناپذیر قصد تعذیب دارد و هر چه ما دامن خود به تجنب می گزینیم ،استخلاص حاصل نمی گردد." تروییکه ی یروپی" نیز که از جیب ما بسیار چریده بودندسبیل بی مغزی و بی شرمی را بر رفق رجحان داده و دلیل الم خاطرمان گشته اند.

صدر اعظم گرمانی سلیطه ایست " انگله مرکل" نام ،که قرین پتیاره ی امریکی "کندلیزه" شده و مصمم به تادیب ما . اخیر شنیده ایم کندولیزه را به ایام شباب رفیقکی بوده ، قزوینی الاصل لیکن یحتمل جوانک چون آنچه قزوینیان را خوش می آید در کندولیزه نیافته با بی آبرویی زنیکه را رها کرده . حال سلیطه به تلافی ، " انرجی اتمی " را  بر سر قوم ایرانی دگنک کرده و دول خاور و باختر را بر سر ما تحریض می کند. حال هر چه جد و جهد بر ابتیاع وقت می کنیم و سفیر و سوغات به هوای فیصله امور جاریه به دیار فرنگ گسیل می کنیم ، معلل بنی اسراییلی می آورند که نمی شود و شما باید قسرا و جبرا فعالیت کمپنی اورینیم قریه نطنز را معلقه کنید.

این وزیر کبیر بریطانیا که ما گازری و پادویی آشپزخانه ملکه را برایش زیادت می دانیم نیز پیدا نیست چقدر رشوه گرفته که هر از گاهی حلقوم به خط ونشان برای ما می درد. هر چه می گوییم که ای خلق الله کافر ! ما تکنلوجی اتمیه را برای استحصال الکتریک می خواهیم به ما افترا می بندند که شما در پی " قنبل اتمی " هستید.هر چند سابق بر این طبعا و طوعا دل ما بر رفق با دول لا مذهب نبود ولی کرها رو به روسیه کبیر و چین آوردیم و از روی محبت و اعانت عهدنامه های پر منفع عنایت نمودیم لیکن شنیدیم سفیر کبیر روسیه تزاری در پشت ما جلوس نموده به توقیع و بد گویی که فلانی ها اگر ان را که شورای امنیه  ابرام نموده نکنند لاجرم دچار اعتسافند و از سبیل و طریق  مستقیم به انحراف می روند ! مردک دیوث مزه سیم و زر ایرانی هنوز زیر زبانش است و برای ما سر خر شده است.

امید ما به جذب و القا محبت به کتوله های چین و ماچین بیشتر است تا روسها . روسها سخت مستعد خالی کردن جیب ما بودند و باطنا ما را به پوست خیاری می فروشند القصه ما در حیص و بیص قائله اتمیه سخت پریشانیم و خزانه را  نیز روز گار جولقی و بی نوایی در پیش .چند دینار صنوقخانه ذخیره را با بو لهوسی وکلای  خورجین گشاد از کف داده ایم .لیک ما مصمیم که بر عرصه عمل خویش ثبات قدم ورزیم و به آرزوی خود دست یابییم و از لذایذ " انرجی اتمیه " بهره جوییم.

با ما حتما به بهشت بیایید

چندیست زمزمه های استفاده از "لباس ملی" یا " ساماندهی مساله مد" تبدیل به بحث رایج محافل تصمیم سازی و تبلیغی شده است .

سوالی که به ذهن می آید آنست که کدام لباس و کدام ملیت منظور نظر این مباحث است؟ ظاهرا این اصرار پسوند کردن "ملی" بر واژه ها آنچنان هم بی طمع نیست . تردید نکنید که آرمان تفکر الیگارشی این است که در ریز ترین اجز ا زندگی رعایا نقش و حضور داشته باشد. پس  چه بهتر و آسانتر که با وصله کردن یک  کلمه ملی بر  پایان هر چیز هم به مطلوب خود برسیم ، هم فصل الخطابی داده باشیم بر مجموع تفکرات نا مطلوب. برای آنکه مردم ماهواره نبینند اسم شبکه مان را می گذاریم "ملی"  ولی چون کسی آنرا نمی بیند و همه ماهواره می بینند، ماهواره ها را با پتک خرد می کنیم تا مردم مجبور باشند "شبکه ملی"  ما را ببینند . شما باید آنچه به شما می گویند بپوشید ،پیراهن ملی ،شلوار ملی، کفش ملی و...شاید شورت ملی .اما دیگر آنکه این لباس از عمق کدام فرهنگ و کدام ملیت استخراج شده  و کدامین هدف را دنبال می کند، آن بماند .جامعه شناسان می گویند که سلیقه ، نیرو و خصلت تشخیص زیبایی، یک شاکله فطری دارد و زیبایی رابطه هماهنگ بین اجزای یک کل است که این هماهنگی ریشه در قوای شخصیتی، عاطفی و عقلی   فرد دارد . این مجموعه به عنوان یک محرک مطبوع باعث ارضای روانی بیننده و لذت پایدار و نشاط روانی او می شود .

حال  وقتی ما می آییم و  می گوییم شما چه چیز را بپوشید .. چه چیز را نپوشید و  چه  چیز را کجا بپوشید.  این نوع مصادره شعور شما ،هم کار شما را آسان می کند هم کار ما را.

مرادم بررسی مو شکافانه و تحلیل چرایی حضور دستور العمل ها در زندگی روزمره مردم ما نیست ،چرا که فصل مشترک سیستم های ایدولوژیک ،تبدیل جامعه به یک اوتوپیای تعریف شده است. مقصود بیشتر طرح این سوال است که این حضور تا شخصی ترین مسائل فرد تا چه حد ضمانت اجرایی داشته و تا چه حد زمینه توفیق اجتماعی دارد ؟ از یاد نبریم ما دیگر در زمانه ی لنین و مائو زندگی نمی کنیم ،دیگر چرخش آزاد اطلاعات را نمی توان محصور کرد ،چین با همه ی اصرارش بر شعارهای کمونیستی ناگزیر شد پای خود را از زندگی شخصی پس بکشد ، زیرا که دریافت پاشنه آشیل همانا درافتادن با زندگی عادی عوام است.

دو روی سکه

شاید آن روز که " حییم وایز من" پدر خوانده ی  زیونیزم و معمار اسراییل اولین سنگ بنای این کشور را در دل میلیونها عرب می گذاشت پیش بینی نمی کرد که منازعه محلی عربهای مسلمان و یهودیهای همه جایی تا به این اندازه کش دار شود.

اسراییل در این بیش از نیم قرن حیاتش همواره سرچشمه ایجاد بحران وتشنج در خاورمیانه بوده و تجربه جنگهای زیادی را از دهه 50، 60،70 میلادی در کارنامه دارد .

آخرین این جنگها که کلید آن در ماه گذشته خورد ،نبرد اسراییل با همسایه خود یعنی لبنان بود .

بگذارید جمله بالا را تصحیح و بازنویسی کنیم: اسراییل با یک گروه شبه نظامی به نام حزب الله که ساخته وپرداخته دشمن درجه یک اسراییل یعنی جمهوری اسلامی ایران است وارد یک جنگ تمام عیار شد و شکست خورد.

ببینید ! اگر به جنگ به لحاظ آمار و ارقام کشته ها و میزان خرابی ها نگاه کنیم بر روی کاغذ اسراییل برنده کارزار است ولی حقیقت آنست که اینبار ماشین نظامی اسراییل واجد یک نظامی کارکشته مانند "آریل شارون" نبود، اسراییل جنگ را هرچند با پیش زمینه ذهنی و آمادگی قبلی شروع کرده بود و مترصد یک اقدام اولیه حزب الله بود ولی اینبار خطاهای استراتزیک زیادی مرتکب شد : 1 –اسراییل هرگز در محاسبه توان نظامی حزب الله صحیح عمل نکرد 2- اسراییل بسیج توده ها در لبنان را در نظر نگرفت 3- اسراییل توان نظامی ایران به عنوان حامی اصلی حزب الله را شوخی گرفت 4- افکار عمومی دنیا و جهان عرب بعد از کشتار قانا و صور به شدت بر علیه اسراییل شورید 5- ارتش اسراییل فاقد یک نظام راهبر و کنترل استراتژیک کارآ در مدیریت جنگهای نامنظم بود 6- جهان عرب به خلاف آنچه در ابتدا نشان داد در میانه راه از بیم شورش افکار عمومی خود بر علیه رژیم های متزلزل و غیر مردمی عرب ناچار به حمایت نسبی و ضمنی از مقاومت حزب الله شد7- فرانسه به عنوان متحد سنتی لبنان و یکی از اعضای پر نفوذ اتحادیه اروپا دفاع قابل قبولی از لبنان نمود8- اسراییل با کشتار مردم عادی از سید حسن نصرالله که قبل جنگ فقط در میان شیعیان جنوب لبنان محبوب بود در میان مسیحیان،دروزی ها و سنی ها و حتی اعراب دیگر کشورها یک رابین هود شیعه ساخت چیزی که بسیاری از رهبران عرب و اسلامی در رویای آن می سوزند.

 

اما یک نکته را از یاد نبریم ! دنیای سیاست شوربختانه هماره آنچیزی نیست که در صفحه تلویزیون و شورای امنیت و سازمان ملل می گذرد، شاید قطعنامه 1701 به ظاهر یک پیروزی برای لبنان باشد ولی این گمانه نیز جدیست که همه این سناریوها بخشی از یک برنامه از پیش طراحی شده برای بزرگ جلوه دادن قدرت ایران و دامنه نفوذ و خطر آنست ، به هر روی طولانی شدن نبرد اسراییل با حزب الله تا حدی شک بر انگیز می نماید ،

شاید امریکا و اسراییل می کوشیدند خطر کاتیوشاها و رعد و زلزال های ایرانی را استعاره ای جلوه دهند بر مجهز شدن آنها به کلاهک های اتمی.....شاید.

خفته گان

نمی دانم این را برتولت برشت گفته یا پاستور مارتین، ولی  متعلق به هر که باشد معنایی عمیق دارد :

 

"وقتی نازی ها ٬ کمونیست ها را دستگیر می کردند  من ساکت بودم٬ چون کمونیست نبودم.

آنها به سراغ سوسیالیست ها رفتند ٬ و من سخنی نگفتم برای اینکه سوسیالیست نبودم.

زمانی که سوسیال دموکرات ها را دستگیر کردند٬ من ساکت بودم٬ چون سوسیال دموکرات هم نبودم.

سپس آنها به سراغ کاتولیک ها رفتند ٬ و باز هم دم نزدم ٬ چون پروتستان بودم.

بالاخره به سراغ من آمدند ٬ افسوس که دیگر کسی نمانده بود که اعتراض کند.!"

 

 افسوس که تاریخ برای ایرانیان بیش از هر قومی تکرار شده و صد افسوس که آنچه  هرگز تکرار نشده عبرت است."اکبر محمدی" رفت .بینوایی که در سکوت سرد اوین در بی کسی و بی فریاد رسی تنها چیزی که برایش مانده بود را وسیله ای کرد برای فریاد، شایدمرگ او تلنگری باشد بر وجدان به اغما رفته ی همه ما.

محمدی ، سیاست نمی دانست ،نحله و حزب هم نداشت ،جایزه صلح نوبل هم نبرده بود،جایزه قلم و کلید طلای شهری را هم به او نداده بودند ، دبیر تشکیلات و فیلسوف هم نبود ،ولی آیا ....انسان هم نبود ؟ آیا جان دیگران شیرینتر از جان او بود؟

بیایید یکبار از خود بپرسیم !....ما برای چه بدنیا آمده ایم؟

صباحی در این وادی بچرخیم و بچریم و بعد هم اندوخته ای برای میراث خوارانمان؟  یا نه ، شاید هم به سلک و کسوت مشتی بی ناموس و ابن الوقت،که یک روز رادیکال  دو آتشه می شوند وعربده ی حقوق مردم  سر می دهند و یک روز  به مصلحت مانند موش در سوراخ می خزند تا مباد به  نان وروغنشان گزندی بیاید.

بر آنان که محمدی و محمدی هارا به غل و زنجیر کشیدند حرج و حرمه ای نیست ولی این بی خویشتنی ما را سر حدی نیست؟ آیا بیّنه انسانیت تنها به روی دو پا راه رفتن است و بس؟  یا نه ...ما معنای آنیم که گفته؟:

                                        اگر این درنده خویی ز طبیعتت بمیرد       همه عمر زنده باشی بروان آدمیت 

او در گوشه سلول خود جان داد ،ولی آیا زمان آن فرا نرسیده که از خود بپرسیم چرا بهای جان انسانها در این ملک اینگونه رایگان است و بی خریدار....؟

 

" اکنون مرا به قربانگاه می برند

گوش کنید ای شمایان ، در منظری که به تماشا نشسته اید

و در شماره ، حماقت هایتان از گناه های نا کرده ی من فزون تر است!

دوئل

تصاویر بمباران ، گلوله باران و کودکان سوخته و زنانی که ضجه زنان ناخن بر صورتهای خود می کشند ،تصویر جنگ است . تصویر کشتار است و نیستی.

شاید مردم ما بهترین مردمی باشند که معنای جنگ را درک کنند. هشت سال ، کشور ما درگیر جنگی نابرابر بود ، پیکاری که در یک سوی آن زنگِی مستی بود که با حمایت همه قدرتهای بزرگ به سودای سنجاق کردن ایران به سرزمین تازیان بر این خاک تاخت. نبردی که در یک سوی آن ابزار بود و قدرت و وحشیگری . بمبها و موشکهایی که اولین آوردگاه و آزمایشگاهشان برای هدفگیری ،مدارس کودکان و خانه های ایرانیان بود . دشمنی که از سلاح متعارف و غیر متعارف و شیمیایی و میکروبی در برابرمان دریغ نکرد.

شاید قیاس 2 هفته تهاجم اسراییل به لبنان در مقابل 8 سال نبرد تن در برابر گلوله ،آنچه بر سر ما رفت را بیشتر نمایان کند.

بهر روی جنگ در هر کجا و بر سر هر چه باشد رهاوردی جز درد و رنج نخواهد داشت و شوربختانه همواره درد و آمال جنگ بر گرده کسانیست که نه سهمی از قدرت دارند و نه آرمانی و نه با سیاست کاریشان است.

تردیدی نیست که جنگ اسراییل با این وسعت و با این سطح از آفند و لجستیک نیروها بخشی از یک برنامه از پیش طراحی شده است . به باور من بر خلاف آنچه در ظاهر میگذرد ، جنگ اسراییل با فلسطین و لبنان نیست،جنگ اسراییل با سوریه و از آن مهمتر با دشمن درجه یک یعنی ایران است .

معادله بسیار ساده است : ایران قائل به نابودی اسراییل است، حماس و حزب الله بازوهای عملیاتی ایرانند پس باید با هر هزینه ای از سر راه برداشته شوند .  یقین داشته باشید اسراییل رژیمی دارد که به هیچ کس و هیچ کجا پاسخگو نیست و اصلا تمایل ندارد جمعیت چند میلیونی که به زحمت از گوشه و کنار دنیا به اسرییل کشانیده با موشک پرانیهای حماس و حزب الله و خط ونشان های ایران فراری شوند پس باید کار را یکسره کند و این مستلزم آنست که آنقدر لبنان را بکوبد که در بدو امر افکار عمومی را بر ضد حزب الله و ایران و سوریه بشوراند در ثانی دنیا را در منگنه قرار دهد تا حزب الله را مجبور به زمین گذاشتن سلاحها و انحلال نماید.

خدا نکند آنچنان که حدس می زنم، حمله به لبنان بخشی از سناریوی از پیش نوشته ای برای یکسره کردن کار ایران در آینده باشد . از یاد نبریم : حزب الله بی شک و تردید نقطه قدرت و قوت استراتژیک ایران در منطقه است و بر چیدن آن می تواند یک پیروزی تاکتیکی برای حرکت از نقطه آ به نقطه بی باشد.

اسراییل بهترین زمان را برای حمله انتخاب کرده است، در حالیکه همگان فکر می کردند اولمرت که یک غیر نظامیست هرگز به عملیات نظامی با این وسعت دست نمی زند، در حالت آچمز ماندند .

 از سویی آنچه چشم انداز آتی حزب الله و... را در هاله ای از ابهام فرو می برد و شاید یکی از دلایل اصلی حمله اسراییل در این مقطع آن باشد، عدم حمایت اعراب و کشورهای اسلامی از حزب الله است . در حال حاضر به صورت بی سابقه ای کشورهای عرب در مقابل حمله به لبنان سکوت کرده اند . سکوتی که شاید یکی از دلایل آن اینست که اعراب هرگز از نفوذ و قدرت گرفتن ایران خشنود نیستند و  برای اولین بار شاهد هستیم که مصر ، اردن و عربستان و... نه تنها در موضع حزب الله نیستند بلکه ته دلشان هم راضی به نابودی حزب الله است .

در هر حال معتقدم جنگ آغاز شده جنگیست که هرگز برای آتش بس و توافق شروع نشده ، این جنگ باید یک برنده داشته باشد . تنها یک برنده!